جدول جو
جدول جو

معنی آزاده وار - جستجوی لغت در جدول جو

آزاده وار(دَ / دِ)
آزادوار. با صفت آزاده. چون آزاده:
گشاده در هردو آزاده وار
میان کوی کندوری افکنده خوار.
ابوشکور.
هزار آفرین باد هر ساعتی
بر آن عادت و خوی آزاده وار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
آزاده وار
مانند آزاده دارای صفت آزاده
تصویری از آزاده وار
تصویر آزاده وار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزادوار
تصویر آزادوار
مانند آزادمردان، آزادمانند، برای مثال زمانه پندی آزادوار داد مرا / زمانه چون نگری سربه سر همه پند است ی به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری / بسا کسا که به روز تو آرزومند است (رودکی - ۴۹۴) ، گشاده در هر دو آزادوار / میان کوی کندوری افکنده خوار (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال این زند بر چنگ های سغدیان پالیزبان / وآن زند بر نای های لوریان آزادوار (منوچهری - ۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
(زادْ)
با خوی و خصلت آزادان. چون آزادمردان:
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
بروز نیک کسان گفت غم مخور زنهار
بسا کسا که بروز تو آرزومند است.
رودکی.
گشاده در هر دو آزادوار
میان کوی کندوری افکنده خوار.
ابوشکور
لغت نامه دهخدا
(زادْ)
نام لحن و نوائی از موسیقی:
صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد
بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
منوچهری.
دستانهای چنگش سبزه بهار باشد
نوروز کیقبادی وآزادوار باشد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زادْ)
شهرکی است (از خراسان بنواحی اسفراین) اندر میان بیابان و بانعمت و بر راه گرگان. (حدودالعالم). و میوه خاصه انگور آن بخوبی مشهور است و یاقوت گوید شهری است در اول ناحیۀ جوین یا گویان از طرف قومس از توابع نیشابور - انتهی. ومدفن سیدحسن غزنوی شاعر بدانجاست و ابوموسی ابراهیم بن عبدالرحمن بن سهل آزادواری منسوب بدین قریه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از آزاد وار
تصویر آزاد وار
با خوی آزادان دارای خصلت آزاد مردان، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزادوار
تصویر آزادوار
با خوی آزادان، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین